top of page

۲۵ اردیبهشت ماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم  "فردوسی" توسی ،  یگانه‌ سپهر خردپیشگی، پراکننده‌ی آیین میهن‌دوستی و مهرورزی و پاسدار سرفرازی و بالندگی زبان پارسی، گرامی باد. 

محمد علی فروغی: 

فردوسی اگرچه جسماً مقید بعلائق ایرانیت است روحاً فرزند انسانیت است اگر اجازه دهید عرض میکنم یکی از پدران انسانیت است.

سخنرانی در جشن‌هزاره فردوسی

میرجلال الدین کزازی:
فردوسی با  فرهنگ و هنر ایران را از فروپاشی رهانید

فردوسی هنرمندی سخنور بود که با نیروی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید. فردوسی با رشته‌ی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست. فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.
Www.shahnamehpajohan.ir

جواد طباطبایی:  

عرب‌ها جایی عنوان کرده‌اند که عرب، نمی‌تواند شاهنامه داشته باشد. می‌بایست بیان کرد که، شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی‌شود؛ شاهنامه داشت.

Www.shahnamehpajohan.ir
 

اصغر دادبه :

فردوسی پیامبر سخن است و کلامش تا امروز جریان و حضور مستقیم و غیرمستقیم دارد. اگر کسی به بزرگی فردوسی زبان گویای یک ملت نباشد نمی‌تواند ماندگار شود. در سده چهارم هجری که دوره شکوه فرهنگی دوران اسلامی بوده هویت خود را بازسازی کردیم و نقش مهم فردوسی اینجا آشکار شد، چراکه با به میدان آمدن فردوسی این هویت شکل گرفت.
Www.shahnanehpajohan.ir

جلال خالقی مطلق : 

فردوسی به کسی می ماند که بر بارویِ ویرانِ شهری سوخته ایستاده است و شکوهِ بربادرفتهٔ آن را توصیف می‌کند. از پیکرِ مردگان کاخ و میدان می سازد و از دود و آتش باغ و گلشن.  ولی هر چندگاه، یک بار هم به خود می آید و با دیدن وضع دلخراش موجود به بی مهری و بد گوهری جهان نفرین می فرستد و زبان به پند و اندرز می گشاید. بدین ترتیب توصیفی که فردوسی از ایران می کند عمیقاً با پرسش از هدف و مفهومِ زندگی آمیخته است.

Www.shahnamehpajohan.ir

محمد علی اسلامی ندوشن:

فردوسی درست در زمانی که می‌بایست بیاید، آمد

«مهلتی بایست تا خون شیر شد»در زمان او دیگر نزدیک صد سال از عمر شعر فارسی می‌گذشت، گویندگانی چون رودکی و شهید بلخی و دقیقی آنرا پرورده و بالنده کرده بودند. زبان فارسی به آن درجه از بلوغ و قوام رسیده بود که بتواند اثر بزرگی چون شاهنامه را در خود بگنجاند. تلاش‌های جنگی و سیاسی، به قصد احیا استقلال و شخصیت ایران به کار برده شده و به ثمر نرسیده بود. فساد و ظلم دستگاه خلافت عباسی به قدر کافی بروز کرده و همه‌ امیدها را از این سو فرو پژمرانده بود. داستانهای ملی ایران ترجمه و گردآوری شده و بر سر زبانها بود و شاعرانی چند نیز در آن طبع آزمایی کرده بودند. بطور کلی، نیاز ملی برای ایجاد حماسه‌ی بزرگ ایران فراهم شده بود و آنگاه بود که فردوسی پای به میان نهاد.

Www.shahnamehpajohan.ir


ارديبهشت، ماه ستوده سخن، بهشتى است ادب بى مانند پارسى را . 

اين ادبى تربن ماه سال ، در گاهشمار فرهنگى ايران، با جشن و آئين بزرگداشت سعدى آغاز مى گيرد و با آيين ها و جشن هاى فردوسى و خيام، پايان مى پذيرد. 
-امير جلال الدين كزازى 

به مناسبت ٢٥ ارديبهشت، ١٥ مى،  كه روز بزرگداشت فردوسى نام گرفته ، از شما دوستان عزيز دعوت ميكنيم با سفر به گذشته هاى دور و نزديك ، از  اولين خاطرات  خود از آشنايى با شاهنامه فردوسى بگوييد . 

دوستان ميتوانند  با نگارش خاطره در چند خط و  يا ارسال يك فايل صوتى يا تصويرى كوتاه، حداكثر تا تاريخ ١٥ مى،  در بزرگداشت اين روز همراه شوند. 
 

آشنایی من با شاهنامه


بسی رنج بردم در این سال سی                                                          عجم زنده کردم بدین پارسی
 
وقتی قرار است از فردوسی و از آشنایی با این شاعر بزرگ نقل کنی، باید برگردی به گذشته، خیلی و چند دهه، وقتی که حتی ۶ سال هم نداشتی. فاصله شهر مشهد با توس، در همان عالم بچه گی، مسافت دوری به نظر می رسید و دیاری دیگر و سفری دراز محسوب میشد.
یکی از دوستان خانوادگی، کوکب خانم و همسرش که کارمند آرامگاه فردوسی بود، در  یک خانه سازمانی، دو قدمی محوطه آرامگاه، در شهر  توس زندگی می کردند.
رفت و آمدها و گاهی ماهی یکبار ما که حداقل سه خانواده از اقوام را دور هم در این مکان با صفا جمع می کرد، برای ما بچه های فامیل خاطره ساز شد. بدون اینکه از فردوسی و این شاعر بزرگ چیزی بدانم، گشت و گذار در باغ باصفای توس با آن گل های رنگارنگ و زیبا، درختان همیشه سبز و مجسمه فردوسی بزرگ که چون نگینی در وسط آن قرار گرفته بود، خاطره اش را در ذهنم برای  همیشه سبز و ماندگار کرده است. 
جمعه هایی که قرار سفر به توس داشتیم، سحر خیز می شدیم، با شور و شوق زیاد آماده رفتن بودیم. به توس که می رسیدیم، تقریبا وقت ظهر بود، ما بچه ها  ناهار خورده نخورده،  به طرف آرامگاه میدویدیم، بالا رفتن و پایین آمدن مکرر از پله های مرمری آن، نوعی تفریح به حساب می آمد و مسابقه ای بود نفس گیر. فواره های مقابل آرامگاه، زیبایی خاصی به محیط بخشیده بود. وقتی تصمیم به بازدید از موزه را داشتی، بایستی بیش از سی پله را به طرف پایین میرفتی تا به آن گنجینه بی نهایت دست پیدا کنی. نقاشی های برجسته روی دیوار، مجسمه های موجود در سالن، کتاب های خطی، لباس های قدیمی و زره های جنگی، بخشی از دیدنی های این موزه به حساب می آمدند.  نقش های برجسته روی دیوار، از سلاطین و شاهان گرفته تا اساطیر افسانه ای شاهنامه، در آن سن و سال برایم قابل درک نبود. هنوز حیرت خود را به یاد میاورم که چگونه آن نقش های برجسته بر روی دیوار موزه، با آن سنگینی و صلابت، همچنان مستحکم و استوار بر جا مانده بودند و از دیوار جدا نمی شدند. با وجودی که با هر بار رفتن به توس، دیدن موزه، بخش مهم و جدا نشدنی از سفر بود، به یاد نمی آورم که بازدید هر باره آن، برایم خسته کننده و ملال آور بوده باشد، برعکس، هر بار سوالات بیشتری از آن همه عظمت و بزرگی در ذهنم نقش می بست. 
اکنون که به آن روزها می اندیشم، عظمت، بزرگی و استواری آن بنای تاریخی را به قدمت حکیمی گره میزنم که بیش از سی سال از عمر خود را صرف زبان فارسی کرد و گنجینه ای گرانبها را برای نسل ایرانی به یادگار گذاشت. داستان رستم و سهراب، آرش کمانگیر، خسرو شیرین، سیاوش، زال و رودابه، ضحاک، بیژن و منیژه و …. همه گی ریشه در تاریخ و فرهنگ قومی دارد که با همت بزرگ مردی چون فردوسی، با گذشت قرن ها و با وجود تاخت و تازها و دست اندازی های اقوام دیگر،  به استواری تمام ایستاده اند. زبان و ادبیات فارسی چون کتیبه ای است که به امضا و مهر حکیم طوس مزین شده  و نقشش را برای همیشه تاریخ بر دیوار این سرزمین کهن حک کرده است. 
رها راد
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
۱۵ می ۲۰۲۱

خاطره من هم بر می گردد به دورانی که ده، دوازده ساله بودم و هر وقت به سراغ کتاب به کتابخانه‌ی خانه ‌مان سر می زدم با چند جلد کتاب یک سان ‌‌و یک شکل که جلد سیاه داشتندو بعضی ها هم کمی پاره شده بودند، بر خورد می کردم. 
یک بار از پدرم پرسیدم این ها چه کتاب هایی هستند؟ آیا می توانم بخوانم؟ 
گفت: نه، فعلا زود است.
پرسیدم: چرا؟ مگر چه در آن نوشته شده؟ 
گفت: داستان های قدیمی
گفتم: من عاشق داستان هستم. 
گفت: ولی الان نمی توانی بخوانی . بگذار کمی بزرگ تر بشوی بعدا. 
ولی من مخفیانه به سراغ شان رفتم و شروع کردم به خواندن ولی نتوانستم بیش از چند سطر  بخوانم و فهمیدم که باید صبر کنم.
دومین برخورد من با شاهنامه زمانی بود که در دبیرستان بودم و زنگ درس ادبیات. گمان می کنم بخشی از داستان رستم و سهراب در کتاب بود که دبیر ادبیات آن را بیت به بیت می خواند و تفسیر می کرد. 
آن روز که به خانه برگشتم به پدرم گفتم من دیگر می توانم شاهنامه بخوانم و بفهمم! 
گفت: بفرما این هم کتاب های شاهنامه در اختیار شما! 
از آن به بعد خواندن اشعار شاهنامه یکی از عادت های من شد. 
درضمن، شخصیت مورد علاقه من در شاهنامه تهمینه است که او را زنی جسور، عاشق، صبور و فداکار می بینم.

مه كامه رحيم زاده

اشنايى من با شاهنامه برميگردد به سنين كودكى و داستانهايى كه پدرم از شاهنامه براى من و خواهرانم ميخواندند. .  اينكه دقيقا چه سن و سالى داشتم را بياد نمى اورم  اما ميدانم كه  متوجه معنى بسيارى از جملات و كلمات نميشدم . در عين حال انقدر پدرم اشعار را با احساس  و به زيبايى  ميخواندند و حركات صورت و دستشان گويا و رسا بود كه گويى روح داستان به ما منتقل ميشد.  اينكه چطور سراپاگوش  دور پدرم حلقه ميزديم  و چطور با نفس هاى حبس شده در سينه داستان را دنبال ميكرديم را طورى بياد مياوريم كه گويى از ديروز  صحبت ميكنم.  
در خواندن داستانها ؛ روش پدرم به اين صورت بود كه بعد از خواندن هر چند بيت خواندن را متوقف كرده و به معنى ابيات و شرح داستان مى پرداختند. اما گاه چنان خود غرق داستان  مى شدند كه از اين بخش كار غافل  شده و اگر به واسطه تكانهايى كه به ارامى به دست پدرم ميدادم نبود،  خواندن داستان تا انتها ادامه مى يافت.  
 
برايم بسيار جالب بود كه  نشستن پاى شاهنامه خوانى  پدرم جذابيت خود را  براى فرزندان من هم ، با فاصله زمانى يك نسل ، به همان زيبايى حفظ كرده بود .

دكتر ژاله آموزگار در مورد فردوسى و شاهنامه ميگويد:

زادگاه و تاريخ تولد فردوسى اهميتى ندارد.   زيرا همه جاى ايران سراى اوست.   او با هر نوزادى در ايران زاده ميشود اما مرگ. فرهنگى ندارد.

ميترا ناصح


🔸"از فردوسى تا شاهنامه"🔸 

١٥ ماه مى، 
٢٥ ارديبهشت ماه، روز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسى نام گرفته است . 

در بزرگداشت اين روز؛ فرزندان عزيزمان را به شركت در برنامه  " از فردوسى تا شاهنامه"  دعوت ميكنيم . 

برايمان بنويسيد يا بگوييد ( فايل صوتى- ويدئويى) كه از فردوسى چه مى دانيد. 
ابنكه فردوسى چه كسى بوده است ، در چه زمانى مى زيسته ، چه كار ارزشمندى  انجام داده است ،  اين كار ارزشمند را با خلق چه اثرى انجام داده است .  

همچنين اگر با قهرمان يا قهرمانانى  از شاهنامه اشنا هستيد ، ميتوانيد نام ببريد و يا در صورت تمايل يكى از داستانهاى شاهنامه را كه شنيده ايد بصورت كوتاه بيان كنيد .

لطفا نوشته ، فايل صوتى يا تصويرى خود را حداكثر تا تاريخ ١٥  ماه مى به ادرس ايميل انجمن ارسال بفرماييد.  
info@icsns.org

 
.

اقاى ميلاد همت
00:00 / 01:50
خانم دريا ميرمحرابى
00:00 / 01:24
bottom of page